loading...
وبلاگ رسمی گلســـــارچـــــــت
آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
نور عشق (فریدون مشیری) 1 1007 saeedbj
ایجاد فضای خالی بین آیکن های پین شده به Taskbar 0 701 golfam
دانستنی هایی باورنکردنی از همه چیز و همه جا 0 255 golfam
عشقولانه ترین داستان به نام شرط عشق 0 232 golfam
توهم يك مرد (طنز) 0 221 golfam
نگذارید زندگیتان کسل کننده ویکنواخت شود! 0 209 faeze
از بین بردن پشه های ریز میوه ها به روش طبیعی 0 203 faeze
سرعت ویندوز را بالا ببرید 0 231 faeze
نحوه ورود به حالت Safe Mode در اندروید 0 223 faeze
نکات مهم در مصرف گوجه سبز 0 224 faeze
دلا در عشق تو صد دفترستم 0 226 aniaz
دانستني هاي باور نکردني 0 208 aniaz
فعال کردن کورتانا در ویندوز 10 0 210 aniaz
داستان کوتاه عاشقانه عصای سفید 0 198 aniaz
طنز: خودتو نخود هر آشی نکن!! 0 215 aniaz
نشانه های دلزدگی زناشویی چیست 0 202 azita
بسیاری از کودکان بی‏دلیل گریه می‏کنند. آیا این علامت هم نشانه افسردگی است؟ 0 198 azita
ترفند های گوشی های نوکیا 0 198 azita
پنهان کردن فایل‌ها و پوشه‌ها از اسپات‌لایت 0 192 azita
غذاهايي كه شما را پير مي كند! 0 206 azita
mmd619 بازدید : 84 دوشنبه 05 خرداد 1393 نظرات (0)

مردی تمام عمر خود رو صرف پول درآوردن و پس انداز کردن نموده و فقط مقداری بسیار اندکی از در آمدش را صرف معاش خود می کرد و در واقع همسر خود را نیز در این مکنت و بدبختی با خود شریک نموده بود.

تا اینکه روزی از روزها او به بستر مرگ افتاد و دیگر برایش مسلم گردید که حتما رفتنی است. 
بنابراین در لحظات آخر، همسرش را نزد خود خواند. از او خواست در آخر عمری قولی برای او بدهد و آن این بود که تمامی پول هایش را داخل صندوقی گذاشته و در کنار جسد وی در تابوت قرارداده تا او بتواند در آن دنیا آنها را خرج کند. 

همسرش در حالی که با نگاهی شفقت انگیز به شوهر در حال نزع می نگریست، قسم خورد که به قولش وفا کند.

در روز تشییع و درست وقتی که تمامی مقدمات فراهم شده بود و مامورین گورستان می خواستند میخ های تابوت را بکوبند، زن فریادی کشید و گفت: «صبر کنید یک سفارش او مانده که باید به اجرا بگذارم». 

سپس کیسه سیاهی را از کیفش بیرون آورده و آن را داخل صندوق کوچک درون تابوت قرار داد.
خواهر خانم که از شرح ما وقع خبردار بود با لحنی سرزنش آمیز به همسر متوفی گفت: «مگه عقل از سرت پریده؟ این چه کاری بود که کردی؟ آخه شوهرت اون پول ها رو چه جوری میتونه تو اون دنیا خرج کنه؟»

زن پاسخ داد: «من فردی با ایمان هستم و قولی را که به همسرم دادم هیچ وقت فراموش نکرده ام. 
اما برای راحتی او، تمامی پول ها رو به حساب خودم واریز کردم و براش یه چک صادر کردم که بعد از نقد کردنش، بتونه خرجشون کنه».

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
وبلاگ اموزشی,سرگرمی,تفریحی وکسب درامداینترنتی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 259
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 261
  • آی پی امروز : 25
  • آی پی دیروز : 96
  • بازدید امروز : 217
  • باردید دیروز : 183
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 217
  • بازدید ماه : 2,686
  • بازدید سال : 40,217
  • بازدید کلی : 242,654